سلام بانو ... ابتدا از سوالي که پرسيدي؛
ازون جايي که من به "مرگ مولف" در ادبيات معتقدم و خوانش رو از همه نظر به مخاطب مي سپارم ... حتا خوانش جدا از متن ... هيچ وقت دنبال شرح ماموقع متنم نمي رم ... لزوماً هنگام تولد اثر ، مولف مي ميميره و صاحب اون اثر مخاطب مي شه که شرايط مخاطب توي جهت دهي به متن سکان دار مي شن...
و موکداً مي گم حتا اگر برداشت مخاطب 180 درجه با مولف متفاوت باشه ... خيلي خوشحالم که چند ترم ديگه به" نشانه شناسي" مي رسي بانو توي تحصيلات آکادميکت.
اما "مي گن" سگ نجسه-مخصوصاً وقتي خيس باشه-اما چشم هاش مث دست هاي نوزاد پاکه ... و بعد از زنگار گرفتن چيزها دست يابي بهشون تقريباً غير ممکنه ... گاهي از دل چيزهاي بد که عمرشونم تموم شده چيزهايي بوجود مي آن ... مثل ققنوس وقتي که پير مي شه و آتيش مي گي ره و از خاکسترش دوباره زنده مي شه ...ققنوس نو و چشم هاي سگ رو ارجاع دادم ... الخ.
اما در مورد حرف پنجم ...
دوست دارم بيشتر بخونم و تا آخرين طبقه ي هرم پيش بريم ...
فعلاً که کم شدن از ندونسته هام ازين موراد لذت بخشن برام ...
شعرتم سنتي نيست ! چون نگاه به محتواش امروزيه .
سلام بانو ... .
سلام بانو ...
هميشه دوست داشتم در موردشون بدونم ...ولي هميشه اونقدر پيچيده نوشته شده بود که برام قابل فهم نبود ... ولي تو با قلم ساده تونستي برام بازش کني ...ممنونم براي مطالبت ...
دنبال ميکنم حتما ... خدا قوت ..
بهه يادت بودم ..
سلام
از لطف تون ممنونم...
سلام بانو
خوندم و لذت بردم
ايشالله موءيد باشي
سلام عزيزم ممنونم که خبرم کردي واقعا لذت بردم و به عبارتي حال کردم ابجي...
التماس دعا شديد