لطفاً دست روي دل ما نگذاريد که ...
کساني که با ادبيات حضرت آقا آشنا هستند، اين را خوب ميدانند که علي¬رغم حمايتهاي بيبديل ايشان از تيم مذاکره کننده هستهاي که آنها را فرزندان خود ناميدند؛ اما ايشان به هيچ وجه از اين امر يعني مذاکره با شيطان بزرگ رضايت نداشتند.
آيا فرزند نبايد از تجربه پدر بهره بگيرد؟ آيا فرزند نبايد از امر پدر تبعيت نمايد!؟ و تعابيري همچون «رابطه گرگ و ميش» و «دستاني چدني از پس دستکش مخملي» و ... آيا نشاندهنده بياعتمادي اين پدر به دشمن ايدئولوژيک ما نيست!؟
چرا اينان به الفباي سياست که خود در دانشگاههاي معتبر تدريس ميکنند تا اين حد بيگانهاند!؟
لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ...