سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف سی و ششم... و در این مملکت قحط الرجال است! - حرف آخر


درباره نویسنده
حرف سی و ششم... و در این مملکت قحط الرجال است! - حرف آخر
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
اردیبهشت 91
فروردین 91
مرداد 91
آذر 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
مرداد 92
مهر 92
شهریور 92


لینک دوستان
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
جاده های مه آلود
مدیریت MIS
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
یادداشتهای فانوس
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
صدای سکوت
حرف آخر برای خداست...
عاشقانه
گروه اینترنتی جرقه داتکو
Tarranome Ziba
این نیز بگذرد ...
ایرانی یعنی عشق
#**حرف های گفتنی**#
دل نوشته های یک دیلامی
ایرانیان ایرانی
زن بودن ممنوع
عدالت جویان نسل بیدار
هیئت فاطمیون شهرضا
جامع ترین وبلاگ خبری
خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
خواندنی های ایران جهان
مناجات با عشق
یادداشتهای روزانه رضا سروری
امام زمان (ع)
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
* امام مبین *
دهاتی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
کشتی کج
چریکه
وبلاگ شخصی استاد رائفی پور
پروژه بیداری
در پناه یازده
جنبش مصاف
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم...!
مرجع دانلود (چاپار سافت)
کبوترانه پریدید ، خوش به حال شما
بدون مرز
عطار نامه
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه...
بی نشانه
غریب شیعه
من شدم خلق که با مهدی زهرا باشم
میثاق
تا سپیده
ابابیل های ایران
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
حرف سی و ششم... و در این مملکت قحط الرجال است! - حرف آخر

آمار بازدید
بازدید کل :83648
بازدید امروز : 16
 RSS 

آقایان کله گنده ی دست اندرکار! مردان به اصطلاح سیاست مدار!

یادم نمی رود آن صبحی را که با صدای انفجار از خواب پریدم. هنوز مزه ی تلخ گلویم،

تالاپ تالاپ بی وقفه ی قلبم، خشکی دهانم و احساس خفگی ام را به وضوح یادم هست.

حسّش به اندازه ی بی معرفتی شما هنوز با من هست و تا آخر عمر هم خواهد بود.

سر درد شدید بعدش را که امکان ندارد فراموش کنم...

این به ظاهر غیر ضروری ها از دیدگاه شما را گفتم، که بگویم بمبی که آن روز صبح در

قیطریه، مهر سوم، با من این چنین کرد یقیقنا بدتر از این ها را با خانواده ی

شهید علی محمدی کرد و افتخار شهادت را نصیب خود شهید.

یا آن روز که تازه وارد دانشگاه شدم و در راه رفتن به سمت دانشکده ادبیات

باز هم صدای بمب مرا سرجا میخکوب کرد.

چند ساعت بعد همه ی دانشگاه که هیچ کل شهر فهمیده بودند که در میدان دانشجو که

الان میدان شهید شهریاری شده یک استاد پر کشید و از نظر شما چه ساده رفت.

به نظرتان توافق با پلمپ شش ماهه یک تاسیسات عریض و طویل

در دنیایی که در آن اگر یک ساعت برق ژاپن قطع شود آمریکا به گفته ی خودش از ژاپن

پیشی می گیرد، کار عاقلان است؟؟!

از این بگذریم که کارشناسان معتقدند بعد از شش ماه دوباره کار شروع نشد هم نشد!

چون دیگر امکان استفاده از تاسیسات اتمی عملا از بین می رود!!

بیش تر نمی نویسم. فقط اینکه با چه رویی می توانید به چشمان علیرضا و آرمیتا نگاه کنید؟

آقای سیاستمدار همیشه خندان! زیاد خندیدن و به همه چیز خندیدن کار معلوم الحالان است،

نه شمایی که قرار بود افتخار ما باشید، برایمان پدری کنید و حقوقمان را زنده کنید!

کشور، خودتان، ما و همه ی افتخاراتمان را بیش از حد مفت و ساده فروختید!

شش ماه که هیچ... سال ها هم لبخند بزنید و باج بدهید بلایی سر تحریم ها نمی آید!

این راه و رسمش نبود...



نویسنده : antimason » ساعت 10:14 عصر روز پنج شنبه 92 بهمن 3