دارم فکر می کنم از کجا باید شروع کنم؟
یه کم سخته شروع کردنش ولی گفتن از سکوت بهتره!
دلم نمی خواد مثه آدمای معروف این فن و مثه بقیه وبلاگ نویسای این عرصه بگم و بنویسم...
پس:
باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
اجازه بدید از اینجا شروع کنم... از جنگ های صلیبی...
در سال 1905 پاپ اوربان دوم با تشکیل شورای عالی روحانیت تصمیم به جنگ برای تصرف
اراضی مقدس گرفت.
پاپ اسم این جنگ رو نبرد مقدس گذاشت و لشگر خیلی بزرگی از صلیبی ها و ده ها هزار مردم عادی
تشکیل داد.
بین این جمعیت عظیم بخشی از شوالیه های بزرگ و صاحب نام که به شهسواران معروف بودند به قصد
غنائم بزرگ وارد جنگ شدند.
جنگ شروع شد و یکی از وحشیانه ترین صحنه های تاریخی رُخ داد...
ریموند آگیل، مورخ صلیبی ها، این حمله رو این جوری توصیف می کنه:
" مناظر عالی مشاهده می شد... برخی از مردان دل رحم ما سر دشمنان خود را بریده بودند و برخی دیگر
آن ها را تیر باران می کردند تا از برج ها به زیر افکنند و عده ای نیز زنده در آتش سوزانده می شدند.
تل هایی از سر و دست و پای مسلمانان در خیابان های شهر دیده می شد... اما در معبد سلیمان اوضاع
بهتر بود و تا لگام اسبان خون بالا آمده بود... "
می بینید با چه تمسخری توصیف می کنه؟ حالا این وسط وحشی کیه؟ مسلمونا یا این به ظاهر
مسیحی های... (فحش آبدار!)
بعد از این کشتار و خونریزی، صلیبیان بیت المقدس را پایتخت خودشون کردن و از فلسطین تا انطاکیه رو
جزء قلمروشون اعلام کردند.
شهسواران معبد برای محافظت از این قلمرو در دِیر سلیمان فرود آمدند و در سال 1118 فرقه ی
شهسواران معبد رو توی مکانی که الان قبة الصخره قرار داره پایه ریزی کردند.
لطفا تا همین جا قضیه رو داشته باشین تا پست بعدی!