سفارش تبلیغ
صبا ویژن
antimason - حرف آخر


درباره نویسنده
antimason - حرف آخر
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
اردیبهشت 91
فروردین 91
مرداد 91
آذر 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
مرداد 92
مهر 92
شهریور 92


لینک دوستان
کانون فرهنگی شهدا
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
جاده های مه آلود
مدیریت MIS
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
یادداشتهای فانوس
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
صدای سکوت
حرف آخر برای خداست...
عاشقانه
گروه اینترنتی جرقه داتکو
Tarranome Ziba
این نیز بگذرد ...
ایرانی یعنی عشق
#**حرف های گفتنی**#
دل نوشته های یک دیلامی
ایرانیان ایرانی
زن بودن ممنوع
عدالت جویان نسل بیدار
هیئت فاطمیون شهرضا
جامع ترین وبلاگ خبری
خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
خواندنی های ایران جهان
مناجات با عشق
یادداشتهای روزانه رضا سروری
امام زمان (ع)
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
* امام مبین *
دهاتی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
کشتی کج
چریکه
وبلاگ شخصی استاد رائفی پور
پروژه بیداری
در پناه یازده
جنبش مصاف
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم...!
مرجع دانلود (چاپار سافت)
کبوترانه پریدید ، خوش به حال شما
بدون مرز
عطار نامه
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه...
بی نشانه
غریب شیعه
من شدم خلق که با مهدی زهرا باشم
میثاق
تا سپیده
ابابیل های ایران
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
antimason - حرف آخر

آمار بازدید
بازدید کل :85351
بازدید امروز : 12
 RSS 

می دونم دو تا پست قبل یه مقداری خشک بود ولی انصافا وجدانم اجازه نمی داد

 تاریخ رو تحریف کنم و جوری بنویسم که از خشکی در بیاد!

حالا شما به بزرگواری خودتون ببخشید...

اون حرفا رو زدم که برسم به کابالا

کابالا چیزی نیست جز برنامه ی دین ِ واحد!

یعنی چی؟

یعنی اینکه یه سری سبیل در رفته ی لنگه کفش

(که مفصلا راجع به وجه تسمیه بعدا خواهم گفت)

اومدن بحثی به اسم دهکده ی جهانی رو مطرح کردن و دین رسمی

 این دهکده شد کابالا!

حالا کابالا چی میگه؟

می گه من یه دینی هستم که همه توش جا دارن... از یهودی و مسیحی و

مسلمون که صاحب کتاب آسمانی هستن گرفته تا گاو پرست و

هم جنس باز و شیطان گرا (همون شیطان پرست) و ...

مثلا توی همین اسلام خودمون...

نقاط ِ خشن و که برداریم چی می مونه؟

حد زدن و امر به معروف و نهی از منکر و اینا رو که بی خیال بشیم چیزی جز

صلح و صفا از دین باقی می مونه؟!!

خداوکیلی نه!

این نقاط شوخی ندارن باهات ولی در عین حال محافظت هستن!

اگه اسلام می گه حکم شراب خواری شلاقه برا اینه که اگه فلانی شراب بخوره

 و بیاد توی خیابون ممکنه یه بلایی سر ِ مردم بیاره

و در عین حال میگه چی؟ ... چهار دیواری اختیاری!

آقا جون اگه کسی توی خونه ش شراب خورد حق نداری آبروشو توی جمع ببری

 و اصلا حق نداری توی زندگیش فضولی کنی و محاکمه ش کنی برای کاری که

کرده!

چون توی ملأ عام نبوده... چون با کسی کاری نداشته... چون اصلا کسی ندیده!

تو حق نداری آبرشو ببری!

حالیته؟!

حق نداری!

خدا وکیلی این دین به آدم احترام می ذاره یا اون مسیحیتی که باید بری پیش

کشیشُ همه چیزتو بریزی وسط؟!

 

تصمیم با شماست!

 

*چون توسط خواهر محترمم توصیه شدم به کوتاه نویسی مطلب و همین جا نگه

می دارم!

البته خیلیم کوتاه نشد!!!



نویسنده : antimason » ساعت 3:2 عصر روز چهارشنبه 90 شهریور 23


دفعه ی پیش تا اونجایی گفتم که شهسواران معبد تشریف می برن قبة الصخره و

برا خودشون یه فرقه تشکیل میدن...

اون چه که مهمه اتفاقیه که براشون میفته... اون اتفاق چیه؟

شهسواران که بعد از جنگ خفن پولدار شده بودن با خاخام هایی آشنا میشن که

در ظاهر یهودی بودن اما در عمل از آئینی متفاوت پیروی می کردن...

یعنی یه جورایی جلب مخفی بودن و یه کارایی می کردن که شهسوارا انگشت

به دهن می موندن جون ِ شما!!

 این آئین کابالا نام داشت و ریشه ی اون به هیرام می رسید که برای حضرت

سلیمان مجبور به بنایی بوده و بعد از مرگ سلیمان از خفت بردگی و بندگی

 برای سلیمان آزاد میشه... !

آخه همون طور که می دونید حضرت سلیمان هفتاد و دو تا جن و به اسارت خودش

درآورده بود...

برای سلیمان معبد می ساختن... غواصی می کردن و از زیر دریا جواهر می آوردن

و خلاصه خر ِ سلیمان بودن!

این جناب هیرام هم رئیس اجنه ی تحت سلطه ی حضرت سلیمان بود!

خلاصه...

گرایش اعضاء این فرقه ( یعنی شهسواران) به آموزه های دوران فراعنه و استفاده

از علائم کاهنی و ترکیب اون با علائم مسیحی و اهانت آشکار به مسیح باعث شد

تا پاپ کلمنت پنجم در سال 1307 میلادی به همراهی فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه

اساتید اعظم فرقه رو اعدام و فرقه رو به ظاهر منهدم کنه اما باقی مانده فرقه

تونستن فرار کنن برن اسکاتلند و اونجا پناهیت بگیرن و عقایدشون و آزادانه تبلیغ کنن!

مورخ انگلیسی، نستا اچ وبستر معتقده که:

" لژ اسکاتلند آغاز شکل گیری فرقه ای است که دو آرزو را سرلوحه ی برنامه ی

سیاسی و اقتصادی خود قرار داده اند:

1) بازگشت به بیت المقدس و احیاء دوباره معبد شهسوارن تحت عنوان معبد

 سلیمان

2) نظم نوین جهانی بر پایه ی اعتقادات ملحدانه "

 



نویسنده : antimason » ساعت 12:31 عصر روز جمعه 90 شهریور 18


دارم فکر می کنم از کجا باید شروع کنم؟

یه کم سخته شروع کردنش ولی گفتن از سکوت بهتره!

دلم نمی خواد مثه آدمای معروف این فن و مثه بقیه وبلاگ نویسای این عرصه بگم و بنویسم...

پس:

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!

اجازه بدید از اینجا شروع کنم... از جنگ های صلیبی...

در سال 1905 پاپ اوربان دوم با تشکیل شورای عالی روحانیت تصمیم به جنگ برای تصرف

 اراضی مقدس گرفت.

 پاپ اسم این جنگ رو نبرد مقدس گذاشت و لشگر خیلی بزرگی از صلیبی ها و ده ها هزار مردم عادی

 تشکیل داد.

 بین این جمعیت عظیم بخشی از شوالیه های بزرگ و صاحب نام که به شهسواران معروف بودند به قصد

 غنائم بزرگ وارد جنگ شدند.

جنگ شروع شد و یکی از وحشیانه ترین صحنه های تاریخی رُخ داد...

 ریموند آگیل، مورخ صلیبی ها، این حمله رو این جوری توصیف می کنه:

" مناظر عالی مشاهده می شد... برخی از مردان دل رحم ما سر دشمنان خود را بریده بودند و برخی دیگر

 آن ها را تیر باران می کردند تا از برج ها به زیر افکنند و عده ای نیز زنده در آتش سوزانده می شدند.

تل هایی از سر و دست و پای مسلمانان در خیابان های شهر دیده می شد... اما در معبد سلیمان اوضاع

بهتر بود و تا لگام اسبان خون بالا آمده بود... "

 

می بینید با چه تمسخری توصیف می کنه؟ حالا این وسط وحشی کیه؟ مسلمونا یا این به ظاهر

 مسیحی های... (فحش آبدار!)

 

 

بعد از این کشتار و خونریزی، صلیبیان بیت المقدس را پایتخت خودشون کردن و از فلسطین تا انطاکیه رو

جزء قلمروشون اعلام کردند.

شهسواران معبد برای محافظت از این قلمرو در دِیر سلیمان فرود آمدند و در سال 1118 فرقه ی

شهسواران معبد رو توی مکانی که الان قبة الصخره قرار داره پایه ریزی کردند.

 

لطفا تا همین جا قضیه رو داشته باشین تا پست بعدی!



نویسنده : antimason » ساعت 10:49 عصر روز یکشنبه 90 شهریور 13


نمی گم:

 نخر ، نخور ، نپوش!

می گم: یه لحظه به این فکر کن ک برای اونا چه سودی داره ارزون فروشی به ما... ؟!!

می گم یه لحظه  فکر کن به اینکه شاید برات ضرر داشته باشه!

اخم نکن... ابروی ِ سمت ِ چپتو ننداز بالا... اونجوریَم به نوشته ی من نگاه نکن... لطفا!

حرف بد و بیراهی نمی زنم...

فقط میگم یه کم ، یه کوچولو ، یه ذره... از ی زاویه ی دیگه به این قضیه نگاه کن!

اصلا بی خیال مارک و این حرفا ک تو روش حساسی...

قضیه رو یه کم جنایی کنم؟

می گم که:

ب نظرت چرا هولوکاست ( ک تو می دونی صد در صد دروغه ) یه عمر میشه مایه ی بدبختی و آوار میشه

رو سر کل مردم دنیا بعد از اون طرف جلوی چشم ما مردم غزه رو تیکه تیکه می کنن ولی هیچ کس با اینکه

 می بینه چی داره میگذره کاری نمی کنه؟!

باشه... از جنگ بدت میاد؟ یاد صحنه ی بد میفتی؟ نمی گم...

می گم که:

تا حالا دقت کردی همه ی دین و آئین ها توی دنیا گل و بلبله الا دین ِ ما؟

دینی که واقعا همه چیزش رو حساب و علمیه!

اگه میگه شراب نخور... اگه می گه طلا برای مرد حرامه... اگه میگه روزه بگیر... و اگه هزار تا حرف

دیگه میزنه همشون به مرور زمان علمی و عقلی اثبات شده!

پس چرا تبلیغات وسیع توی کل دنیا بر ضد دینی ِ که کتاب آسمانیش ، که خدا میگه:

" دین نزد خدا فقط اسلام است " و لاغیر!

 

روز ِ اولی که رفتم دانشگاه... وقتی سر ِ اولین کلاس نشستم... استاد اومد و گفت:

_ بچه ها! باید به همه چیز شک کرد!

و شک شد همه چیز ِ من!

الان نمی خوام بهتون بگم به همه چیز شک کنید... شک برای امثال ِ استاد ِ منو دانشجوهای امثال ِ منه!

 فقط می خوام بگم یه کوچولو تامل کنید... فقط یه کم!

من اینجا به تامل دعوتتون می کنم... وقتتون و زیاد نمی گیرم... قول می دم پر حرفی نکنم... مرد نیستم ولی

مردونه ی ِ مردونه قول می دم زیاده گویی نکنم...

و از شما فقط می خوام که یه کم تامل کنید!



نویسنده : antimason » ساعت 1:25 صبح روز چهارشنبه 90 شهریور 9


<      1   2   3   4   5