سفارش تبلیغ
صبا ویژن
antimason - حرف آخر


درباره نویسنده
antimason - حرف آخر
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
اردیبهشت 91
فروردین 91
مرداد 91
آذر 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
مرداد 92
مهر 92
شهریور 92


لینک دوستان
کانون فرهنگی شهدا
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
جاده های مه آلود
مدیریت MIS
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
یادداشتهای فانوس
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
صدای سکوت
حرف آخر برای خداست...
عاشقانه
گروه اینترنتی جرقه داتکو
Tarranome Ziba
این نیز بگذرد ...
ایرانی یعنی عشق
#**حرف های گفتنی**#
دل نوشته های یک دیلامی
ایرانیان ایرانی
زن بودن ممنوع
عدالت جویان نسل بیدار
هیئت فاطمیون شهرضا
جامع ترین وبلاگ خبری
خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
خواندنی های ایران جهان
مناجات با عشق
یادداشتهای روزانه رضا سروری
امام زمان (ع)
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
* امام مبین *
دهاتی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
کشتی کج
چریکه
وبلاگ شخصی استاد رائفی پور
پروژه بیداری
در پناه یازده
جنبش مصاف
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم...!
مرجع دانلود (چاپار سافت)
کبوترانه پریدید ، خوش به حال شما
بدون مرز
عطار نامه
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه...
بی نشانه
غریب شیعه
من شدم خلق که با مهدی زهرا باشم
میثاق
تا سپیده
ابابیل های ایران
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
antimason - حرف آخر

آمار بازدید
بازدید کل :85352
بازدید امروز : 13
 RSS 

احیانا دقت کردین تمام مسابقه های کشتی و وزنه برداری رو که

احتمال برنده شدنش زیاده رو انداختن شبای قدر؟

به نظرتون هنوزم می تونیم اونقدر خوش بین باشیم که بگیم فقط یه اتفاقه؟!!

یعنی واقعا این یه برنامه ی از پیش تعیین شده نبوده برای اینکه مردم شبای قدر

شاد  و خوشحال باشن و دست بزنن و ...

هر چند مردم ما مثل همیشه مشکی می پوشن و قرآن سرشون می گیرن

و دعا می کنن.

واقعا کی این وسط مسخره میشه؟؟

جز اونی که بیخودی مغزشو درگیر کرده و برنامه ریزی کرده؟!!

واقعا خیلی آدمای چیپی هستن!

پوزخند

 



نویسنده : antimason » ساعت 3:30 عصر روز یکشنبه 91 مرداد 22


تو نوشابه می خوری و کودک فلسطینی تیر...

 فکر کنم حدود یه سال پیش بود که یه متن با همین تیتر برای هیئت سائلین الزهرا

 ( پونک. خ پیامبر) نوشتم و بدون هیچ امیدی دادم دست برگزار کننده هیئت

تا بین مردم پخش کنه.

دلم گرفته بود از اینکه اهالی هیئت بعد از چهل و پنج دقیقه گوش دادن

 به سخنرانی و دو ساعت سینه زنی برای رفع عطش و فرو دادن غذاشون

 نوشابه ی کوکاکولا می خورن!

امروز بعد از گذشت چند ماه و با کوهی از پیشنهادات به این فکر افتادم که باز باید

نوشت...

الان توی ماه میهمانی خدا هستیم و بساط افطاری دادن و افطاری خوردن خیلی

 گرمه!

شاید یادآوری این نکته هم برای میزبان و هم برای مهمان، نمی گم خالی از لطف،

خالی از فایده نباشه!

همون طور که قانون شهادت آب اثبات کرده به یه ظرف آب اگه دعایی خونده بشه،

یا اگه حرفی زده بشه یا اگه روی ظرف جمله ای نوشته شده باشه اون آب

 بار مثبت یا منفی اون حرف و جمله رو به خودش می گیره.

اگه خاطرتون باشه بنده قبلا مفصلا توی همین وب راجع بهش نوشتم. مثلا به

 یه ظرف آب قرآن خوندن و مولکول هاشو بررسی کردن دیدن مولکلول هاش

 خیلی زیبا و زاویه دار و مرتب شده. بعد برای یه ظرف آب موسیقی راک

 پخش کردن و دیدن مولکول ها خیلی نامرتب و یه هم ریخته و کج و ماوج شد!

این یعنی همون انرژی مثبت و منفی. یعنی همون قانون تاثیر پذیری کل موجودات از

همدیگه.

همون طور که می دونید هفتاد درصد بدن ما رو آب فرا گرفته. و همون طور که

 خیلی سال پیش این خبر پخش شد:

کلمه ی     رو که برعکس بخونیم میشه لا محمد لا مکه.coca cola

البته دقت کنید که خود همون برچسب روی نوشابه کوکاکولا رو باید بچرخونین

و پشت برچسب لا محمد لا مکه مشخصه.

به عکس زیر توجه بفرمائید:

 

حالا طبق قانون شهادت آب و با توجه به اینکه هفتاد درصد بدن رو آب تشکیل میده

به نظرتون مسخره نیست بعد از افطار و خوردن شام و نوشابه

 ( که متاسفانه اکثرا نوشابه کوکا کولا هم هستش) می ایستیم سر نماز

و راز و نیاز با خدا در حالیکه توی تک تک سلول ها و رگ های ما جمله ی

 لا محمد لا مکه جریان پیدا کرده؟!

و حتی شاید این مساله هم براتون مهم باشه که بدونید بعد از سال ها ترکیب

 نوشابه ی کوکاکولا لو رفته و فهمیدن که توش کوکائینه!

و گذشته ی از همه ی این ها... چطور دلتون میاد پول پای محصولاتی بدید که

 تهش اون پولا میشه توپ و تیر و تفنگ برای قلب کودک فلسطینی؟؟

تا حالا شده چشماتون رو ببندید، یه لحظه خودتون رو فلسطینی تصور کنید و

 استغفرلله جنازه ی بچتون رو روی دستتون حس کنید؟

به نظرتون مردم فلسطین چه حالی میشن وقتی میبینن مسلمونای ایران

با چه اشتیاقی برای نابودی اونا پول خرج می کنن؟

نخوردن بعضی چیزا باعث میشه هم سلامتیمون به خطر نیفته،

هم بدنمون بار منفی نمی گیره، هم معتاد نمی شیم و از همه مهم تر...

شریک قتل نیستیم!

 

دیدن این عکس هم خالی از فایده نیس!



نویسنده : antimason » ساعت 8:25 عصر روز یکشنبه 91 مرداد 15


دختر عمه م زهره، دانشجوی دکترای فلسفه غرب، سال هاست

که آلمان زندگی می کنه و اونجا درس

می خونه و گاهی تدریس می کنه.

چند ماه پیش که اومده بود ایران برام تعریف کرد که یه بار استادش

 ازش سوال می کنه: تو چرا مشروب نمی خوری؟

اونم جواب میده: چون توی دین ما انسان همیشه باید حاضر باشه!

یعنی باید هوشیار باشه! یعنی باید بدونه دور و برش چی میگذره!

و اون استاد لبخند رضایت بخشی میزنه و می گه: شما دین کامل و خوبی دارید!

به نظرم جوابی که زهره داد هم خیلی زیبا بود هم خیلی قابل درک و پذیرش

برای یه مسیحی!

یعنی فکر می کنم به نوعی دختر عمه ی عزیزم با یه جمله یه

اصل بزرگی رو گفت که شاید خیلی از مسلمونا فراموشش کردن.

اونم اصل هوشیاری و آگاه بودنه!

شاید توی این چند روزه حرف و حدیث در مورد المپیک لندن زیاد

شنیده باشین. شایدم نه!

آدم اگه یه درصدم احتمال بده امکانش هست که این اتفاق بیفته بهتره

 به بقیه بگه تا جلوی اتفاق گرفته بشه!

چیزی که الان مهمه اینه که از خدا می خوام حرفایی که می زنم

اتفاق نیفته و من ضایع بشم!

هر چند وقت یه بار این دوستان (!!) ماسون میان خودزنی می کنن

و می ندازن گردن یه سری مسلمون و این میشه بهانه برای حمله و یه جنگ تازه!

گویا این بار هم خودزنی قراره توی لندن باشه و وسط بازیای المپیک.

البته کسانی که این ادعا رو دارن خواب نما نشدن. با مدرک نظریه دادن!

اینم نمونه:

http://www.aparat.com/v/2a8e92ececff151d98ae81c4cad5003c274707



نویسنده : antimason » ساعت 3:27 عصر روز جمعه 91 مرداد 13


پیک برتر یا پیک بدتر؟!!

حتما تا حالا دم خونه ی شمام انداختن... از این پیک های برتر

منظورمه... که از آرایشگاه و سالن عروسی گرفته تا مبلمان و

پرده و اتاق کودک و روش های چاقی و لاغری سریع و انواع

رستوران و فست فود و کاشت دندون مصنوعی و

لیزر و ... توش آگهی پیدا میشه!

جالبیه موضوع اینجاس که یه صفحه در مورد رژیم نوشته

بعد دقیقا پشت همون صفحه عکس همبرگر انداخته به عرض

یه متر!!

نمی دونم چرا بی اختیار یاد این افتادم که:

"واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند"

چون به پشت صفحه می روند " آن کار دیگر می کنند" !!

حالا بی خیال اینا...

امروز یه منوی غذا دیدم توی یکی از صفحه های پیک که

مغزم سوت کشید...

یه بشقاب غذا 75 هزار تومن!

دقت کردین؟

هفتاد و پنج هزار تومان!

انواع ماهی و میگو و این چیزا بود...

بی اختیار یاد یکی از استادام افتادم که یه روز گفت:

چند وقت پیش، توی یکی از مدرسه های پائین شهر یه

بچه ی دبستانی سر کلاس غش می کنه...

بهش آب قند می دن... وقتی به هوش میاد ازش

می پرسن: مریضی؟

میگه: نه... دو روزه هیچی نخوردم...

 

و من با این فکر به غذای هفتاد و پنج هزار تومنی زل زده بودم...

این پولا از کجا میاد که پای یه وعده غذا می ره ولی

به یه بچه ی گرسنه نمی رسه؟؟؟

احیانا خمس و زکاتشو میدن؟!!



نویسنده : antimason » ساعت 6:1 عصر روز یکشنبه 91 اردیبهشت 10


سلام

جدا که آدمای بی حال و حوصله ای هستین!

یه کدومتون محض رضای خدا نرفت دست کم یه دونه از این

آهنگا رو دانلود کنه و ببینه طرف توش چی می گه؟!!

یعنی در کل ملت ایران همینن!

نه می خوان بشنون

نه می خوان بخونن

نه می خوان ببینن

فقط بلدن انتقاد کنن!

حالا انتقاد از چی؟

هیچ کس نمی دونه!!

شایدم ایراد از منه... نوع نوشتنم... گفتنم

الله اعلم!

نیومدم هیچ حرف خاصی بزنم.

فقط خواستم یه کم ازتون گله کنم...

باشه، من سعی می کنم یه کم متفاوت تر بنویسم...

شما هم با ما به از این باشین که با خلق جهانین!

دمتون گرم!



نویسنده : antimason » ساعت 7:27 عصر روز پنج شنبه 91 اردیبهشت 7


سلام

خوبین؟ خوش می گذره؟

عیدتون مبارک! (با کلی تاخیر)

احیانا یادتونه دی ماه سال گذشته بحثی

با عنوان : "موسیقی" رو شروع کردیم؟!

خب از اون جایی که دیگه هم من خسته شدم از کش اومدن

این بحث و هم شما بیاین دیگه تمومش کنیم!

از شرطی شدن و تاثیرات موسیقی روی روح و روان براتون گفتم.

لطفا اینا رو توی ذهنتون با مطلب پائین ارتباط بدین:

یه علم خفنی توی دنیای موسیقی هست به اسم: برگرداندن موسیقی!

یعنی به جای اینکه بذاریم آهنگ از اول تا آخر پخش بشه، از آخر به اول

پخشش کنیم!

اکثر اوقات وقتی این کار رو انجام بدیم صداهای مسخره ای می شنویم

که جز تغییر روحیه و لبخند زدن فایده دیگه ای ندارن!

اما بعضی وقتا جملات معنی داری به گوش می رسه!

اینجاست که قضیه برگرداندن میشه خفن!

چند روز پیش من یه سایتی رو پیدا کردم که این کار رو روی چند تا آهنگ

انجام داده. آدرسش اینه:  

 

   www.saaer.org

 

گوشه ی سمت چپ صفحه تیتری هست با عنوان:

"بیست و سه آهنگ شیطانی و برگردان آن ها"

فقط قبلش بهتون بگم که من نه صد در صد موافق این قضیه م و نه مخالف!

تو رو خدا بعدش نیاید اینجا برا من شمشیر  بکشید!

فقط وقتی دیدید و شنیدید بیاین نظرتون رو بگید.

یعنی در واقع نقد کنید!

ممنونم./



نویسنده : antimason » ساعت 12:13 عصر روز جمعه 91 فروردین 4


خطی برای درد ِ دل

این روزا دستم نمیره ادامه بدم راهی رو که شروع کردم...

دلم می خواد بنویسم ولی نمی تونم

یه حس خاصی دارم

حس بازیچه بودن...

یادمه روزای اولی که هرم قدرت رو دیدم هم همین حس رو داشتم

و الان باز هم...

آهای مردم دنیا...

از شمالی ترین نقطه ی کره ی زمین گرفته تا جنوبی ترینش

از شرق گرفته تا غرب...

چرا همه ی ما بازیچه اییم؟

چرا هیچ کس

و هیچ کس

و هیچ کس

جرأت ذره ای ایستادن در برابر این همه نفرت رو نداره؟؟؟

چی کار کردن با شان استون که حالا می گه:

 آقا غلط کردم!! مسلمون نیستم!

فکر می کنم ترسید... ترسید سرنوشتش بشه مثه ادواردو...

ماها همه برای همدیگه کلاس میذاریم ولی اگه بخوایم

جایگاه اصلیمون رو از دیدگاه بزرگان (!!) این دنیا بدونیم

بهمون یه مشت گوسفند نشون میدن ، طبقه ی پائین هرم قدرت!

این روزا... این افکار... این دنیا...

" من مسلمانم

قبله ام یک گل سرخ... "

و در طبقه ی ِ فرضی ِ پست ِ تو

ماسون بدبخت!

هیچ جایی ندارم!

اینو با تک تک سلولات حس کن ،

چون با تک تک سلولام فریاد زدم!

 



نویسنده : antimason » ساعت 9:49 عصر روز پنج شنبه 90 اسفند 18


سلام

دلم می خواست توی این پست یه چیز دیگه بگم

یه حرف دیگه بزنم

اما خیلی بین پست قبل و این پست فاصله افتاده و

برای همین مجبورم ادامه ی حرفو بگم...

پست قبل به نظر خیلیا بی محتوا اومد!!

برای اینه که مجبور بودم اون حرفا رو بزنم

باید مقدمه رو می گفتم تا بتونم وارد بحث بشم...

لطفا اگه شرطی سازی رو فراموش کردین دوباره یه نگاهی بهش بندازین.

شرطی سازی توی کودکی خیلی سریع تر اثر میذاره

اثرش برای همیشه با آدم می مونه

مثلا توی بچگی از هرچی خوشمون اومده الانم ازش

خوشمون میاد و از هرچی ترسیدیم الانم ازش می ترسیم!

مثلا اگه صدای تیتراژ "زنان کوچک" یا "جودی آبوت" یا "فوتبالیست ها"

پخش بشه بی اختیار آدم سمت صدا برمی گرده...

چون از کارتونش خاطره داریم... خوشمون میاد.

حالا مساله ی مهم تاثیر موسیقی در شرطی سازی هستش!

یه بار یه بنده خدایی برای من یکی از آهنگای علی لهراسبی رو

فرستاده بود... من فقط یک بار این آهنگ رو گوش دادم...

گذشت و چند ماه بعدش رفته بودم خرید که توی مرکز خرید

این آهنگ پخش شد... من بلافاصله یاد اون آدم افتادم!

یعنی ذهن من فقط و فقط با یک بار شنیدن این موسیقی

به طور ناخودآگاه اون موسیقی رو به اون شخص لینک کرد!

موسیقی در جا روی روح و روان آدم تاثیر میذاره... دست خودتم نیس!

حالا این بنده خداییم که گفتم تا حالا چند بار از علاقه ش به آقای لهراسبی

برای من حرف زده...

در نتیجه من هر وقت صدای علی لهراسبی رو می شنوم

ناخودآگاه یاد این آدم میفتم!

بیچاره من که اکثر تیتراژای سریال هامون رو علی لهراسبی خونده!!

یه روزی یه دانشمند خوشحالی میاد دستگاه فشار به خودش

وصل میکنه و یه هدفن هم می ذاره توی گوشش...

یه آهنگ شاد پخش می شه میبینه فشارش در کمتر از

چند ثانیه رفت بالا... بعد یه آهنگ غمگین پخش میشه فشارش

میاد پائین! یه آهنگی گذاشت که دوست داشت و دید

فشار رفت بالا... یه آهنگ که بدش می اومد گذاشت و دید

دوباره فشار اومد پائین!

آقا طرف ترسید از اینکه نکنه یه بلایی سرش بیاد...

هدفون رو از توی گوشش درآورد و انداخت گوشه ی اتاق!

زمانیکه ما آهنگای ریتمیک گوش میدیم سریع آدرنالین

ترشح میشه، بدن برای فعالیت آماده میشه، مردمک ها

گشاد میشه، رگ ها تنگ میشه... خلاصه هیجان بهت

حمله !! می کنه!

در این حالت آدم شدیدا به فعالیت نیاز پیدا می کنه!

و اگر فعالیت نکنه بابای بدنش در میاد!

دچار ضعف اعصاب میشه، شنواییش کم میشه،

بیناییش کم میشه...

حالا توی همچین حالتی که بدن به هیجان در اومده

آهنگ بعدی پخش میشه...

از قضا آهنگش غمناکه...

" برام هیچ حسی شبیه تو نیست

کنار تو درگیر آرامشم

همین از تمام جهان کافیه

همین که کنارت نفس می کشم... "

یهو همه ی اون حالتا تغییر پیدا میکنه!

آدرنالین ترشح نمیشه، مردمک ها تنگ میشه،

رگ ها گشاد میشه و خلاصه آدم از این رو به اون رو میشه!!

اینجا میشه که این بدن طفلکی دیگه قاطی می کنه!

آنزیم های کبدی به هم میریزه و بیماری فشار خون بوجود میاد!

و خیلی چیزای دیگه...

با اجازتون بقیه مطلب باشه برا بعد...

ممنون./



نویسنده : antimason » ساعت 8:56 عصر روز یکشنبه 90 بهمن 23


ادامه ی مبحث زیبای موسیقی!

سلام

 اول از همه باید بگم ممنونم از نظرات انتقادی و غیر انتقادی

و خلاصه همه جورتون!

 اعتراف می کنم اکثر شماها نیازی ندارید به مقدمه چینی های ِ من!

پس میرم سر اصل مطلب...

لطفا وقتی من می گم موسیقی شما برداشتتون این نباشه که

منظورم سبک خاصیه... نه!

به هر نوع صدای آهنگین میشه گفت موسیقی.

از صدای شر شر آب و آواز پرنده ها بگیر ، تا لحن آهنگین موقع قرآن و

دعا خوندن و حتی روضه خوندن و در نهایت ختم کن به تمام آهنگ هایی

که با سبک های مختلف خونده میشه. سنتی و پاپ و رپ و راک و ...

چیزی که مهمه و به بحث علمی ما مربوط میشه اینه که چه زمانی

باید چه نوع موسیقی ای گوش داد که برای سلامتیمون مخرب نباشه؟

بعضی وقتا برای آروم شدن موسیقی گوش میدیم... ولی غافلیم از اینکه

هدفمون آروم شدنه ولی آرامش که حاصل نمیشه هیچ ، اعصابمونم

بدتر تیلیت (به قولی تیریت ) میشه!

به قول معروف: میای ابروشو درست کنی میزنی چشمشو کور می کنی!!

اینی که یه عده آدم میان مرز بین انواع موسیقی ها رو مشخص می کنن

و می گن این حلاله اون یکی حرامه اصلا کار درستی نیست!

این خود مائیم که باید تشخیص بدیم چی برامون خوبه و چی بد؟

بحث منم اصلا سر قضایای دینی و حلال و حرومش نیست.

بلدم نیستم راجع به این چیزا حرفی بزنم...

مساله این جاست که موسیقی خوبه یا بده؟

خب باید بگم این خیلی سوال مزخرفیه!!

هر چیزی سر جاش خوبه و اگه سر جای خودش مصرف

نشه میشه بد!

اگه من بی خودی بروفن بخورم هیچ اتفاقی نمیفته جز این که

زدم پدر معده مو در آوردم!

ولی اگه درد داشته باشمو بخورم خب طبیعیه که کار درستی کردم!

و موسیقی هم داروئه! اشتباه بزرگ ما هم اینه که بی خودی دارو مصرف

می کنیم!

یعنی کلا ما ایرانی ها خیلی افراطی هستیم... متاسفانه به طرز فجیعی

مصرف گرا هستیم... !

برای مثال: ایران اندازه ی کل قاره ی اروپا گاز مصرف می کنه!

خودش تنهایی ها... !! بدون کمک کس دیگه ای!

یک مساله ای توی روانشناسی هست به اسم " شرطی سازی "

ما آدما ذاتا از بعضی چیزا خوشمون میاد و از بعضی چیزا هم بدمون میاد.

شرطی سازی شش نوع هستش. شرطی سازی نوع اول میگه که

اگه ما از چیزی خوشمون بیاد ، هرچیزی در کنار اون تکرار بشه ما از اون

قضیه ای هم که تکرار شده خوشمون میاد.

یا به نوعی توالی دو تا رویداد پشت سر هم...

مثلا با دیدن لواشک دهنمون آب میفته!

اینجا مجال اون نیست که تمام مراحل شرطی سازی رو

بگم و البته من علم کافی هم در این باره ندارم پس با اجازه

بعد از مرحله یک مرحله شش شرطی سازی رو می گم

که به بحث ما مربوط میشه...

شرطی سازی نوع ششم خیلی بده چون قانون شرطی سازی

کشف نمیشه!

مثال معروفش کبوتر و کلیده:

روانشناسا اومدن برای یه کبوتر دونه ریختن (به عنوان جایزه)

و بهش یاد دادن هر بار دونه رو خوردی باید نوک بزنی به کلید.

کلید هم به یه چراغ وصل بود.

اومدن یه شرط سومی هم اضافه کردن و گفتن هر وقت رنگ نارنجی

دیدی ما به تو گندم می دیم که تو هم نوک بزنی به کلید!

بعد اومدن یه کبوتری رو غیر فرمولی شرطی کردن...

یعنی یه بار نوک می زد دو تا گندم می دادن... یه بار اصلا نمیدادن

یه بار یه کیلو گندم می ریختن جلوش... !

در نهایت اون پرنده ی بیچاره دچار شرطی سازی نوع ششم شد...

اون کبوتر تا آخر عمرش نوک می زد به دکمه تا لحظه ای که مرد!

اینو داشته باشین تا بعد ربطشو به بحثمون بگم...

خیلی نوشتم طولانی شد... یه چیزی می خوام بگم که به بحث ربطی

نداره. اونایی که خوشایندشون نیس نخونن...

شرطی سازی نوع ششم به ما دلیل حرام بودن قمار رو به وضوح میگه!

آدم نمی تونه فرمول برنده شدنشو کشف کنه... شانسه!

یه بار می بری... سه بار می بازی... ده بار می بری...

در نتیجه کسایی که قمار بازن دائم نوک می زنن... !

نمی تونن بذارنش کنار... معتادش شدن... حتی همه زندگیشونو پای

قمار میدن...

ادامه ی بحث برای پست بعدی. از وقتی که گذاشتید ممنونم./



نویسنده : antimason » ساعت 11:45 عصر روز شنبه 90 بهمن 1


مردی که بحث موسیقی را شکست!

گاهی وقتا بعضی شکست ها خیلی تلخه...

انگار که پشتت خالی میشه

انگار که دلت می خواد مغزتو چند بار محکم بکوبی

به دیوار تا خالی شه از گذشته و حال آدمی که نمی تونی

 هضم کنی کارشو...

که خالی شه از اون آدم و یادشو کاراش... چه خوب چه بد.

این میشه که من وسط بحث موسیقی مجبور میشم

گریزی بزنم به این مرد و آنچه بر او گذشت!

 که بگم آخه میشه به کی اعتماد کرد؟

که بگم تو عالمی هستی که از پشت خنجر میزنی

به اعتقاداتت... به چیزایی که یاد منو و امثال من دادی...

عبدالله هاشم... ؟؟!

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من... باورش به اندازه ی

همه ی دنیا سخته...

 

Arrivalsعبدالله هاشم کسی بود که مستند 

  رو ساخت.

 نمی دونم این مستند رو دیدین یا نه ولی این کار پنجاه و دو

 قسمتی یه فضای تازه ای رو توی زندگی من باز کرد.

منو از بچه گی کشوند بیرون... چشمای منو باز کرد...

منو خیلی تغییر داد...

حالا برام باورش سخته عبدلله هاشم که اینقدر برای

من قابل احترام بود... کسی که اینقدر کاراشو دوست

داشتم. کسی که کلی آدمو توی دنیا بیدار کرد حالا داره

توی زمین همونایی بازی می کنه که انکارشون می کرد!

که می خواست زیر آبشون رو بزنه... که می خواست

نابودشون کنه...

آهای عبدلله هاشم... یادته ته ِ مستندات می نوشتی

" اگر خدا بخواهد ادامه دارد... "

می دونی چند نفر مثه من با عشق کاراتو دنبال می کردن؟؟؟

میفهمی حالا چی کار کردی؟؟؟

به نظرت حالا هنوزم خدا می خواد که این جوری ادامه بدی؟

اصلا تو دیگه خدا رو قبول داری؟؟؟

تو قلب منو شکستی... قلب خیلی ها رو...

نمی دونم؟ شاید از اولم داشتی با کارات ملت رو گول

می زدی!

شاید الان نشستی و به همه ی ماها بلند بلند می خندی...

فقط خدا از تو و کارات با خبره...

شرح کامل ماجرا رو اینجا می تونید بخونید:

http://antisemitism.blogfa.com/post-76.aspx

 

حالا فقط می خوام بگم:

استاد رائفی پور عزیز!

تو رو به اون خدای بالای سرمون قسم

همیشه سالم باش و به دور از هر جریان انحرافی

که اگه یه روز همچین خبرایی که نه ، صد پله کم تر از

اینم راجع به شما بشنوم...

أعوذ بالله من قضاء سوء...



نویسنده : antimason » ساعت 8:0 عصر روز پنج شنبه 90 دی 22


<      1   2   3   4   5      >